Monday, June 13, 2005

دیگران را هم غم هست به دل، غم من لیک غمی غمناک است

ساختمان آبی رنگ نسبتا بزرگیست ،ساختمان امنیت یا به عبارت دیگر پلیس ترکیه را میگویم که حتما تمام خارجی ها آن را دیده اند همان خارجی ها که عمدتا هم ایرانیان رانده شده هستند و بدون تعارف و لفاف آوارگان آخوند گریز
وارد که می شوی ابتدا پلیسی فرا میخواندت: آهای بی اهمیت بیا جلو و تو دندان به هم می سائی و پیش می روی بی هیچ اشتیاقی ، از من اگر بپرسی میگویم این فضا کم از فضای سرد و خاکستری دادگاه وهم آلود و عاشق کش انقلاب در ایران ندارد
آنجا هم زبان حرف تو را نمی فهمید اینجا غریبه به هر حال پیش به سمت دستگاه ،موبایل خاموش،سکه ها و سگک کمر بند و...بیرون و با من بمیرم تو بمیری نگهبان جلوی در را به قادر متعال می سپاری و به سمت درون تا به جایی میرسی که برروی تابلواش نوشته" یابانجی لار"
که به زبان ترکی استامبولی یعنی خارجی ها بعد جمیع چپ! چپ! نگاه کن ها به سرا غت می آیند :امضاء کن ،ال کن ،بل کن و... بعد هم می اندازندت بیرون مانند یک یاغی یا حتی پست تر از آن و تو پریشان و نا امید بیرون می آیی و آهسته تا منزل محقر گلی ات که اجاره کردی پیاده به راه می افتی هر چند راه زیاد است ولی کرایه زیاد تر و تو که کار نمیکنی، آه در بساط نداری
در راه که می آیی زیر لب سرود ای ایران میخوانی و آرام در خیالات خود فرو میروی که مرا نیز روزی وطنی بود، پاره ی تنی بود
پدری مادری ،عشقی و دلبری وزمینی که یک دانه ی گندم می کرد هزار و حافظ و شاملو داشت شاید بپرسی پس چه؟ شد این هجرت را تو چرا؟
وطن من درکنار همه ی اینها
اوین هم داشت و انصار و حزب الله، ناجا هم بود و عقیدتی سیاسی و اطلاعات هم داشت و... از اینها مهم تر آخوند هم داشت زیاد هم داشت پر رو و وقیح مادر زاد
آنگاه شاید قطره ها از چشمت بدود بر رخسار حزینت اما چه باک برای وطن با جانت بازی کردی کسی نگفت چرا؟
پس چه کسی اجازه ی ملا مت تورا دارد؟
و اما اوج زمان هجوم غم را نگفتم:آنهایی که دیده اند میدانند و آنان که ندیده اند هم میگویم تا بدانند که درست زیر تابلوی خارجی ها قاب عکسی است از رضا شاه کبیر و آتا ترک با دو پیام که هر دو را در مفهوم یکسان و هماهنگ در دو زبان فارسی و ترکی چاپ کرده اند ، دو پیام ناسیونالیستی و ملی، رضا خان برای ملتش و آتا ترک هم برای ملتش
من احساسم را نمی گویم تو چه احساسی پیدا
می کنی از آن تصویر و از آن برخورد

سید علی عالم زاده.ماهان. بهار نکبت 1384در تبعید

0 Comments:

Post a Comment

<< Home